- خوب اگه راست باشه پس چرا هیشکی هیچی نمیگه؟ … دولت، رئیس جمهور … نمیدونم، مسئولین مملکتی… آدم که مثه کبک سرش را تو برف نباید بکنه …. حالا دیگه همه میدونن که عراق تو مرز داره یه کارائی میکنه … همه می دونن الا دولت!
- یعنی که جرئت حملهم داره؟
آمریکا
برژینسکی (تیرماه 59): آمریکا قول میدهد که از صدام حسین کاملا حمایت نماید و با آرزوی عراق در مورد تسلط بر شط العرب (اروند رود) و احتمالا برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد.
انگار که قضیه دارد جدی میشود. انگار که دیگر حرف از شایعه گذشته است. اگر خبر روزنامه درست باشد، اگر شیخ طعیمه راست گفته باشد و اگر عراقیها تانکهایشان را تو مرز مستقر کرده باشند و کسی جلوشان در نیاید، فردا به پاسگاههای دیگر حمله میکنند و بعد … خدا به خوزستان رحم کند که در خط مقدم جبهه قرار دارد.
شوروی
گورباچف طی نامهای به سران عرب، به آنان اطمینان داد که شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شکست بخورد. شوروی با 61٪ بزرگترین تامین کننده نیازهای تسلیحاتی عراق بود.
- فرودگاه را زدن!
- گفتی کجا را زدن؟!
- فرودگاه را. طیارههای عراقی فرودگاه اهواز را بمباران کردن
- اگر فرودگاه را زدن پس چرا رادیو چیزی نمیگه؟
- همین چند دقیقه پیش زدند، تا خبر بهشون برسه طول میکشه
- طول میکشه؟… چطور تا حالا خبر به ما رسیده!؟
انگلستان
یک شرکت انگلیسی کار ساخت و تجهیز شبکهی پناهگاههای پیشرفتهی زیرزمینی صدام را بر عهده گرفت. در این طرح برای 48 هزار سرباز پناهگاه زیرزمینی ساخته میشد و هر پناهگاه تا 1200 نفر را در خود جا می داد.
رادیو دارد خبرهای خارجی را پخش میکند. پیچ رادیو را میگردانم و فرستندههای مختلف را میگیرم که شاید خبری بدست آورم. چیزی دستگیرم نمیشود. بلند می شوم و لباس میپوشم و از خانه میزنم بیرون. چند دقیقه به ساعت سه بعد از ظهر مانده است. هوا گرم است. شهر انگار که تکان خورده است. این وقت روز قاعدتا خیابانها باید خلوت باشند اما انگار کسانی با شنیدن خبر فرودگاه طاقت نیاوردهند و از خانههایشان بیرون زدهند و سرگردان و بیهدف توی خیابانها رفت و آمد میکنند. جا به جا، مقابل مغازهها، چندتایی زن و مرد جمع شدهند و به رادیو گوش میدهند. اما انگار نه انگار که فرودگاه اهواز را با بمب کوبیده باشند. خبرهای رادیو عادی است. اتوموبیلی از کنارم می گذرد. راننده فریاد میکشد
- جنگ شروع شد.
فرانسه
فرانسه بطور جدی زمینهی اعطای یک بمب اتمی را به عراق بررسی مینماید. میتوان برای مجبور کردن ایران به توقف جنگ، این بمب را به هدف مشخصی پرتاب نمود.
- آدم خیال میکنه که دارن به این مملکت خیانت میکنن وگرنه این همه سکوت معنی نداره!
- هر خراب شدهی دیگهای بود نه فقط مردم را در جریان میگذاشتند بلکه با برنامههای رادیو تلوزیونی به مردم آموزش هم می دادند که چه بکنن.
رو بام خوابیدهایم که با غرش تندرآسای هواپیما از خواب میپرم… طیاره نزدیک میشود و با صدای وحشتانگیزی از بالای سرمان میگذرد. از صدای طیارهها زانوهام سست میشود… به فکر رادیو میافتم. رادیو را روشن میکنم. فرستندهی رادیو اهواز را میگیرم. آژیر میکشد…. از مردم درخواست میکند تا حملهی هوایی دفع نشده است بروند تو زیرزمینها.
آلمان
شرکت آلمانی کارل کولمب، 6 خط تولید سلاح شیمیایی در مجتمع سامره ایجاد کرد. گازهای خردل، اسید پروسیک، گازهای عصبی سارین و تابون و غیره در این کارخانه تولید و در خمپارهها، راکتها و گلولههای توپ جاسازی میشدند.
ساعت ده بامداد است. یکهو همه جا پخش میشود که بیش از دویست تانک تا ده کیلومتری شهر آمدهند. تمام دشت آزادگان را زیر شنی کوبیدهند و حالا دارند به شهر نزدیک میشوند. خبر تانکها تمام شهر را به هم می ریزد.
- مگه شهر هرته؟! … دویست تا تانک؟… مگه ارتش مرده؟!
اداره ها تعطیل میشوند. مردم به خیابانها میریزند و قدم به قدم با کیسههای شنی سنگر میسازند…. قبل از اینکه رادیو تعطیل مدارس را اعلام کند، بچهها کلاسها را رها می کنند و اینجا و آن جا بنا میکنند به ساختن کوکتل مولوتف.
سوئیس
یک شرکت سوئیسی به نام شرکت مهندسی آلسا الو علاوه بر وظیفهی اولیه یعنی تولید مقادیر عظیم مواد شیمیایی برای استفاده در سلاح مرگبار گاز سمی بر روی پروژهی اورانیوم و تولید سلاح هستهای کار میکرد.
میگها که پیدا میشوند مردم شتابزده به پناهگاهها هجوم می برند. تو جدول حاشیه خیابانها دراز میکشند…. نظم و رفت و آمد ماشینها بهم خورده است. سر هیچکدام از چهارراهها پلیس راهنمایی دیده نمیشود. تمام ماشینها خاکی رنگ شدهند تا از دید هوایی پنهان باشند. حالا بی اینکه کسی چیزی یاد مردم شهر داده باشد، راه مقابله و مقاومت را به تدریج یاد می گیرند.
ایتالیا
9 میلیون مین ضد نفر به ارزش 225 میلیون دلار ساخت شرکت والسلا که 50 درصد مالکیت آن در اختیار گروه صنعتی فیات است با واسطه گری یک شرکت قلابی سنگاپوری به عراق فرستاده شد. برخی از انواع این مین ها به راحتی توسط هلیکوپتر پخش می شدند.
استانداری بخشنامه کرده است که هر کس محل خدمتش را در ادارات ترک کند، از کار اخراج می شود و تحویل دادگاه زمان جنگ میگردد.
- همهی کارا عوضیه!… تا اونجا که من میدونم وقتی چنین اتفاقی تو یه مملکت بیفته، دولت خودش زنها و بچهها و پیرمردها را انتقال میده به یه جای امن… دادگاه زمان جنگ! واقعا که…
عربستان
خبرگزاری رویتر به نقل از فهد: ارزش کل اعتبارات، وامهای بیبهره و سایر کمکهایی که به شکل محمولههای نفتی یا تجهیزات به عراق به عمل آمده بیش از 27،5 میلیارد دلار است.
چهرهی شهر عوض شده است. مردم گروه گروه، خانهها را ترک میکنند و با هر وسیلهای که به دستشان می افتد از شهر خارج میشوند… سه راه بندر خمینی محشر کبراست. سه راه بندر خمینی دروازهی شهر است به طرف مسجد سلیمان و شوشتر و دزفول…. مردم تو دشت ولو شدهند. کنار رشتههای لوله با پتو و جاجیم و یا هر چیز دیگری سایبانی افراشتهند و جل و پلاسشان را پهن کردهند. از آبادان و خرمشهر خبرهای درد آوری میرسد. ستونهای تانک از شلمچه گذشتهند و خرمشهر را دور زدهند و راندهند به طرف کیلومتر شصت. …مردم با دست خالی از خرمشهر گریختهند … بی آنکه بدانند به کجا میروند. … دولت اعلام کرده برای جنگ زدگان، اردوگاه برپا خواهد کرد
مصر
در طول دههی هشتاد حسنی مبارک حدود 3،5 میلیارد دلار موشک و تسلیحات به عراق فروخت که صدام از پرداختن بهای آن امتناع کرد! ملاقات سال 86 مبارک و بوش مصر را به کانال صدور انواع گوناگون فناوریهای موشکی ناتو به بغداد بدل کرد.
سیصدهزار نفر بیشتر از شهر رفته است. خبر میآید که همه تو شهرها و جادهها سرگردانند
- مگه نرفته بودی؟
- رفتهبودم اما برگشتم. همینجا بمیرم بهتره. صد شرف داره تا مثه غربتیها در بدر باشم و مردم بد و بیراه بارم کنن!
- دیگه چرا بد و بیراه؟
- باید بری تا خودت ببینی! … گفتنی نیست! … نامردا حتی آب خوردن هم بهمون نمی فروشن! … فحش و فضیحتی نمانده که تو جادهها و تو شهرها بارمون نکنن! .. فراریها! … نامرد! … ضد انقلاب! لچک بسر! … ترسو
- مگه دولت تو جادهها اردوگاه نزده؟
- اردو؟ حرفائی میزنی ها! اسارتگاه! حق داری! … با چشات ندیدی تا بفهمی که اگه تو همی خاک سقط بشی چقدر بهتره!
کویت
15 میلیارد دلار پول نقد به عنوان وام بلاعوض علاوه بر نفت صادراتی کویت به عراق بود. همچنین پایگاه هوایی السالم کویت، برای کوتاه کردن مسیر تا سکوهای نفتی خارک، بارها مورد استفاده ی نیروی هوایی عراق قرار گرفت.
تو شهر دزدی زیاد شده است. شایع است که از شهرهای دیگر با کامیون راه میافتند و میآیند و اثاثهی خانههای مردم را بار میکنند و میروند. سپاه پاسداران اعلام میکند که هیچکس حق ندارد چیزی از شهر خارج کند…
بلژیک
شرکت بلژیکی سیکسکو طی قرارداد 800 میلیون دلاری قرار بود 800 پناهگاه در عمق 50 متری زمین برای جنگندههای پیشرفته عراقی ایجاد کند. و طی چهار سال 17 پایگاه هوایی و چند مقر نظامی در عراق ایجاد کرد.
آبادانیها و خرمشهریها تو اهواز سرگردانند. دسته دسته با بار و بنه و بی هیچ سرپناهی با لبهای خشک و چهرههای آفتاب سوخته و پاهای پر آبله و بی هدف ویلان و سرگردانند.
- آبادان دیگه هیچی ازش نمانده. بریم را کوبیدند… بوارده را کوبیدن… پالایشگاه را کوبیدن… همه جا آتش… همه جا خون…دود… باروت… آبادان جهنم شده!
- خرمشهر؟
- باید فاتحهش را خواند!
اسپانیا
کشف دخالت دولت اسپانیا در جنگ فقط با بررسی چند بمب شیمیایی عمل نکرده میسر شد! بدنه و فیوز بمبها ساخت کشور اسپانیا بود!
گلوله توپ زده است و دیوار اتاق عمل بیمارستان شمارهی دو را در هم کوبیدهست. دکتر شیدا – که حرف زدن متین و آرامش اصلا نشان نمیدهد عرب است – میگوید:
تو اتاق عمل بودیم که صدای انفجار همهمان را پرت کرد.
مجروحین جنگ، با دست ها و پاهای بریده، خودشان را از رو تخت ها پرت میکنند و کشان کشان تا پناهگاه وسط حیاط بیمارستان میروند. زخمها سر باز میکند و خونریزی میشود و بیمارستان بههم میریزد. دکتر شیدا میگوید
- بیمار بیهوش را از رو تخت عمل، با سرم و بند و بساطش کشیدیم تو حیاط
برزیل
در سال 1979 برزیل طی قراردادی برای همکاری هستهای ده ساله با عراق متعهد شد مقادیر زیادی اورانیوم غنی شده با درصد کم، تکنولوژی هستهای، تجهیزات و آموزش لازم را در اختیار عراق قرار دهد.
اتاق هشت تختهست اما بیتس نفر توش خواباندهند. حتی تو راهروها، رو زمین پتو پهن کردهند و مجروحین را – که همه باندپیچی شدهند – کنار همدیگر خواباندهند.
- دکتر، خالد کجاست؟!… مگر نگفتی ترکش خورده؟!
دکتر شیدا سرش را میاندازد پائین. لبانش – که همیشه لبخند بر آن ها نقش میبست – بنا میکند به لرزیدن. رنگ شیدا میپرد. تکانش میدهم
- دکتر اتفاقی افتاده؟
صدا تو گلویش چنگ میزند تا بیرون آید
- ئی اتفاق… این روزا… برا همه هست!
دلم میلرزد اما نمیتوانم حرف بزنم. دیگر نمیخواهم چیزی بپرسم. چند لحظه سکوت میکنم. دکتر نگاهش را از نگاهم میدزدد. این حالت پردرد و تردید آمیز را نمیتوانم تحمل کنم. بازوهای دکتر شیدا را تو چنگهایم فشار میدهم و میگویم
- کشته شد؟
بال چشم دکتر شیدا بالا میرود و اشک، تور مژههایش را خیس میکند. زانو هایم سست میشود و کنار دیوار چندک میزنم.
شیلی
بمبهای خوشه ای به ارزش نیم میلیارد دلار از طریق شیلی به عراق فروخته شد.
آفتاب کاکل نخل را سایه روشن زده. چشمم میافتد به به دستی که در انفجار از شانه جدا شدهاست و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشهی خشک نخل بلند پایهی گوشهی حیاط ننه باران گیر کرده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست، از بند دوم قطع شده است و سبابهش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است.
مجاهدین خلق
علی سنجری(از اعضای مجاهدین خلق): فرودگاه واشنگتن قبل از عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) به مدت سه روز برای انتقال نیرو در اختیار مجاهدین قرار گرفت.
توضیح:
این یادداشت رو چند ماه پیش وقتی کتاب "زمین سوخته"ی احمد محمود رو میخوندم نوشتم. اتفاقا مصادف شده بود با سالگرد آغاز جنگ هشت ساله و بروشوری شامل چند کارت دیدم با عنوان "لایههای پنهان جنگ" از بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس که نوشتههای سیاه برگرفته از همین بروشور هست. نوشتههای ایتالیک هم از متن "زمین سوخته" استخراج شدهند. هیچوقت نشد منتشرش کنم چون طولانیتر از اونی بود که به درد وبلاگ بخوره. اما امروز صدام که یکی از پایههای این جنگ بود اعدام شد و بهانه برای نشان دادن گوشهای از حقیقت. یکی از عاملین هر چند به سزای اعمالش نرسید ولی دستش از جنایات بعدی کوتاه شد. به امید روزی که زمین از هر چه عامل ظلم و جور است پاک شود. به امید صلح و آزادی برای نوع بشر.